کودکان بیش فعال

کودکان بیش فعال

یکی از اختلالات روانی که عمدتاً تشخیص داده می‌شود اختلال کاستی توجه و یا بیش‌فعالی است، نوعی اختلال عصبی رشدی که الگوی بادوام بی‌توجهی و یا بیش‌فعالی را شامل می‌شود. ملاک‌های تشخیص و نام این اختلال ظرف چند دهه اخیر به طور قابل ملاحظه‌ای تغییر کرده است و آنچه به پیچیدگی بیش‌فعالی می‌افزاید مجادله‌هایی هستند که بر سر شیوع، علت‌ها، روند و درمان آن صورت گرفته‌‌اند.

افرادی که ملاک‌های تشخیصی را برای بیش‌فعالی برآورده می‌کنند تا حد شدید الگوهای رفتاری دارند که در آن‌ها بی‌توجهی و تکانشگری هستند. در صورتی که کودکان مبتلا به بیش‌فعالی هردو مجموعه ملاک‌ها را حداقل برای مدت شش ماه برآورده کرده باشند متخصصان بالینی می‌توانند آن‌ها را از نوع مختلط نیز تشخیص دهند. اگر آن‌ها ملاک‌های بی‌توجهی اما نه بیش فعالی-تکانشگری را  ظرف شش ماه گذشته داشته باشند متخصصان بالینی آن‌ها را مبتلا به بیش‌فعالی (عمدتاً کم‌توجه) تشخیص می‌دهند.

از سوی دیگر اگر آن‌ها مجموعه ای از ملاک‌های دوم را برآورده کرده باشند اما ظرف شش ماه گذشته بی‌توجهی نشان نداده باشند آن‌ها راعمدتاً(بیش فعال- تکانشگر) تشخیص می‌دهند. زمانی مشاوره کودک و نوجوان تصور می‌کردند که نشانه‌های بیش‌فعالی در نوجوانی کاهش می‌یابد اما اکنون می‌دانند که افراد مبتلا به بیش‌فعالی همچنان در نوجوانی و بزرگسالی این نشانه‌ها را تجربه می‌کنند. در دوران نوجوانی مشکلات کم‌توجهی باقی می‌ماند و مشکلات رایج در کارکرد اجرایی برجسته می‌شود،  کارکردهای اجرایی تکالیفی نظیر خوداندیشی، خویشتنداری، برنامه‌ریزی،  دوراندیشی، به تأخیر انداختن ارضا، تنظیم عاطفه، و مقاومت در برابر حواس‌پرتی را شامل می‌شود.

بزرگسالان مبتلا به بیش‌فعالی به احتمال بیشتری کاستی‌هایی در حافظه کوتاه‌مدت، توجه مستمر، فصاحت کلام و سرعت پردازش دارند، مشکلاتی که باعث می‌شوند آن‌ها از بزرگسالان بدون بیش‌فعالی پیشرفت تحصیلی کمتری داشته باشند.

تاثیر موسیقی بر یادگیری

تاثیر موسیقی بر یادگیری

پیشرفت­ های اخیر درزمینه مطالعه مغز، ما را به درک درستی از تعامل فعال با موسیقی و تأثیر آن بر رشد دیگر علوم سوق داده است. اگرچه دانش ما از راه شناخت تقریبی کارکرد مغز است، اما هنوز در مراحل ابتدایی خود از فرایندهای بنیادین در یادگیری استفاده می­کنیم.

مغز انسان دارای حدود 100 میلیارد نورون است که بخش قابل ­توجهی از آن به­طور همزمان فعال هستند .پردازش اطلاعات تا حد زیادی از طریق تعاملات بین آن­ها انجام شده و هر نورون توسط پیوندگاه عصبی با هزارها نورون دیگر در ارتباط است. هنگامی که ما یاد می­گیریم، تغییراتی در رشد آکسون و دندریت و تعداد پیوندگاه نورون­ها به ­وجود می­آید و بین نورون­ها پیوندهای شیمیایی ایجاد می‌شود. زمانی که یک رویداد به اندازه­ی کافی مهم یا تکرار شده است، اغلب سیناپس و سلول‌های عصبی، آن­ها را برای ما بارها یادآوری می‌کند.

یادگیری بر اثر ایجاد اتصالات پیوندگاهی به ­وجود آمده و ادامه خواهد داشت؛ یادگیری فعالیت­های خاص در طی میلین­ دارشدن ادامه می ­یابد. افزایش در پوشش آکسون هر نورون، باعث بهبود عایق و اتصالات کارآمد بیشتر می‌شوند. در این­ راستا هرس نیز رخ می‌دهد، فرایندی که باعث کاهش تعداد اتصالات سیناپسی می‌شود و ریزتنظیم­ هایی را در عملکرد ایجاد می‌کند.

از طریق ترکیبی از این فرایندها که در مقیاس ­های زمانی مختلف رخ می‌دهد، خودسازماندهی قشر مخ در پاسخ به محرک­ های خارجی و فعالیت­ های یادگیری فرد انجام می­پذیرد.

تعامل فعال با موسیقی

تعامل فعال با موسیقی باعث می‌شود قشر مخ، دوباره سازماندهی شود و تغییرات کاربردی در چگونگی پردازش اطلاعات مغزی ایجاد کند. اگر به مدت طولانی مثلا چند هفته یا چند ماه این اتفاق بیفتد، ممکن است تغییرات دائمی در پردازش اطلاعات ایجاد شود.

از طریق تجزیه و تحلیل آنالیز­های توپوگرافی، پتانسیل­های مرتبط با رویداد بسیار پایین هم به­صورت صوتی و هم به­صورت جسمی رخ خواهد داد؛ پس از یک دوره آموزش پیانو در 20 دقیقه، مغز به ­طور نسبی به­ سرعت به فعالیت­های جدید پاسخ می‌دهد.

تغییرات «ای­ آر پی را در بزرگسالان پس از دو هفته آموزش موسیقی و بررسی فعالانه موسیقی پس ­از مدت کوتاهی دریافتند که انعطاف ­پذیری مغز نسبت به زبان بیشتر می‌شود. نواختن یک ابزار موسیقی موجب سرعت ­بخشیدن به رشد و تکامل مغزی می‌شود.

هنگامی که شروع به یادگیری موسیقی می‌کنیم مناطقی که در برنامه‌ریزی حرکتی و ایجاد هیجانات دخیل هستند، رشد سریع‌‌‌‌‌ تری می‌کنند.به طور کلی شواهدی از تحقیقات عصب‌شناسی نشان می‌دهد که هر فردی دارای نقشه یادگیری مخصوص به خودش است که راه‌های پردازش مغزی را منعکس می‌کند.

فعالیت­ های موسیقی  تغییرات قابل توجهی در ساختار و عملکرد مغز ایجاد می‌کنند و در سیستم شنوایی نوازندگان پس از آموزش موسیقی تغییراتی ایجاد می‌شود.

منابع:

[1] . پیوندگاه عصبی

[2] .اصطلاح توپوگرافی ( که در تعریف اول در زمین شناسی مطرح شد)در اینجا به معنای (توصیف منطقه ای که به موسیقی واکنش نشان میدهد).

[3] . Event-Related Potentials

[4] . Pantev et ai.,2001

[5] . (Munt et al. 2003

[6] . Pamtev et al. 2011

نوروفیدبک چیست؟ مزایا + تاثیرات

نوروفیدبک چیست

نوروفیدبک یکی از رایج ترین شیوه های درمانی از انواع بازخوردهای عصبی- زیستی است که در عملکرد مغز انسان بواسطه امواج مغزی تغییری ایجاد می کند و موجب اصلاح الگوهای مغزی می گردد.
نوروفیدبک در واقع تمرین و فعالیت های ذهنی است که با نصب تعدادی سنسور حسی بر روی سر فرد از طریق فعالیت های سمعی-بصری، این سنسورها امواج مغزی فرد را اندازه گرفته و بر روی صحفه ی مانتیور به نمایش می دهد.

با نصب حسگرها بر روی سر بیمار گزارشی از امواج مغزی ارسالی بر روی مانتیور نشان داده می شود این امواج توسط دستگاه الگوهای مغزی را پردازش می کند بعلاوه اطلاعاتی درباره دمای بدن، فشار خون، ضربان قلب نیز به دست می آید.

این امواج مختلف؛ علم نوروفیدبک یکی از جدیدترین تکنیک ها و ابزارها در علم روان پزشکی است که به عنوان درمان مکمل برای بهبود برخی از اختلالات روانی مورد استفاده قرار می گیرد و به تنهایی اثرگذاری ندارد.

سنسورهای حسگری که به سر فرد متصل می شوند هیچ گونه اشعه یا سیگنال مخربی وارد بدن نمی کند در نتیجه درمان به روش نوروفیدبک هیچ گونه عارضه ای ندارد.

به کمک روش نوروفیدبک ضعف سیستم عصبی با امواج الکترودی، از طریق تمرین و فعالیت های ذهنی اصلاح می گردد. در این روش که درواقع نوعی بازی است که به مغز آموزش داده می شود تا بتواند امواج مغزی خود را کنترل و به شیوه ای مناسب به تنظیم در بیاورد تا مغز عملکرد بهتری داشته باشد.

روش نوروفیدبک هیچ گونه عارضه ای برای بیمار ندارد بلکه با این روش نوین قدرت تصمیم گیری، برنامه ریزی و کنترل هیجان در فرد تقویت می شود.

نوروفیدبک در درمان بیماری ها:

  • درمان اختلال کم توجهی- بیش فعالی
  • کم تمرکزی
  • ناتوانی در یادگیری
  • بیماری صرع و تشنج
  • اختلال اضطرابی
  • افسردگی پس از حادثه
  • اوتیسم
  • اختلالات سوء مصرف مواد مخدر
  • درمان وسواس فکری
  • درمان آسیب های مغزی
  • درمان میگرن
  • درمان سندرم خستگی مزمن
  • درمان تیک عصبی
  • افزایش انگیزه
  • درمان اختلال شخصیت وسواسی-جبری
  • افزایش آگاهی
  • اختلال تکلم
  • درمان دندان قروچه

 تعداد نوروفیدبک های مورد نیاز برای هر فرد چگونه محاسبه میشود؟

تعداد جلسات درمانی برای هر فرد با فرد دیگر بنا به شرایط روانی و جسمی متفاوت است و در مراحل اولیه درمان با روش نوروفیدبک این دوره ها به صورت فشرده می باشد.

از بیمار در طی جلسات درمانی خواسته می شود تا یک بازی کامپیوتری را انجام دهد. شکلی شبیه سازی شده بروی صحفه مانیتور به نمایش داده می شود، مغز الگوهای امواج را پردازش می کند، چنانچه الگوها مناسب پیش رود بازی به سمت جلو پیش می رود و در زمان بازی به فرد امتیاز داده می شود. در غیر این صورت فرد در بازی شکست می خورد.

هر چه جلسات بیشتر پیش می رود یادگیری و بهبود بیشتری در فرد رخ می دهد. مدت زمان درمانی هر جلسه یک ساعت است و جلسات سه روز در هفته تکرار می شوند و به طور متوسط هر فرد نیاز به 40 جلسه درمان به روش نوروفیدبک دارد.

همچنین همانطور که در بالا به آن اشاره شده است این درمان هیچ گونه عارضه ای برای بیمار ندارد و روش درمانی مکمل برای بهبود سلامتی فرد است و دیگر آنکه نباید این روش را جایگزین دارو دانست.

درمان به روش نوروفیدبک را می توان برای بالابردن عملکرد ذهنی فرد نیز به کار برد. به عنوان مثال برخی از هنرمندان و یا ورزشکاران حرفه ایی از این روش برای کارایی بهتر خود استفاده می کنند. (مثلاً شطرنج بازان).

مزایای درمان نوروفیدبک

  • درمان نوروفیدبک اثرات ماندگاری روی عملکرد مغز بر جای می گذارد
  • برخلاف روش های دارودرمانی عوارض فیزیکی ندارد
  • میزان موفقیت درمان با نوروفیدبک بسیار بالاست
  • روشی آرام و بدون درد برای درمان است
  • برای کودکان قابل تحمل تر است
  • باعث تنظیم کلیه ی فعالیت های مغزی می شود
  • معمولاً کودکان و افراد بیمار مقاومت و ترسی نشان نمی دهند

نوروفیدبک یا دوپینگ اخلاقی

بسیاری از ورزشکاران حرفه ای و تیم های ملی برای افزایش عملکرد ذهنی اقدام به استفاده از تکنیک نوروفیدبک می کنند. نوروفیدبک در بسیاری از کشورهای پیشرفته قسمتی از تمرینات ورزشکاران حرفه ای است. جالب است بدانید که برخی از سازمان های بزرگ جهانی نظیر ناسا نیز برای افزایش عملکرد ذهنی پرسنل خود از تکنیک نوروفیدبک استفاده می کنند.

اخیراً برخی از تیم های فوتبال معتبر ایتالیا و اسپانیا اعلام کرده اند از نوروفیدبک برای افزایش عملکرد مغزی و تمرکز بازیکنان خود استفاده می کنند. به همین دلیل است که از نوروفیدبک بعنوان دوپینگ اخلاقی نام می برند.

خوشبختانه این روش چندین سال است که در کلینیک های روانپزشکی و بیمارستان ها برای درمان بیماری ها بکار گرفته می شود. امروزه مراکز زیادی در تهران و شهرستان ها وجود دارند که خدمات نوروفیدبک ارایه می کنند.

منبع: وب سایت دی روان

فوبی های حیوانی

فوبی های حیوانی

 

فوبی های حیوانی، نظیر فوبی گربه، عموما در اوان کودکی شروع می شوند، و تقریبا هرگز بعد از بلوغ جنسی شروع نمی شوند، اغلب فوبی های حیوانی در کودکی متداول هستند، در بزرگسالی پشت سر گذاشته می شوند.

فوبی های حیوانی جزیی از فوبی های اختصاصی هستند. چهار طبقه فوبی اختصاصی وجود دارد: (۱)  ترس از حیوانات خاص، معمولا گربه ها، سگها، پرنده ها (رایجتر از همه کبوترها)، موشها، مارها، و حشرات؛ (۲) فوبی های موضوعات بی جان، از جمله کثیفی، ارتفاعات، فضاهای بسته، تاریکی، و مسافرت (۳) ترس از بیماری، آسیب، يا مرگ؛ و (۴) فوبی های خون.

فوبی های حیوانی بسیار متمرکز هستند:

ممکن است فردی از گربه ها به وحشت بیفتد، اما او می تواند به سگها و پرند گان علاقه مند باشد. فوبی های حیوانی درمان نشده می توانند ده ها سال بدون دوره بهبودی ادامه یابند.اکثر فوبیهای حیوانی (۹۵ درصد)، توسط زنان گزارش شده اند؛ آنها افراد نسبتا سالمی هستند وفوبی احتمالا تنها مشکل روانی آنهاست

افراد مبتلا به فوبی حیوانی، گاهی اوقات می توانند به رویداد کودکی خاصی اشاره کنند که به اعتقاد آنها موجب فوبی شده است. به طور مثال فوبی های سگ می توانند با گاز گرفتن سگ آغاز شده باشند؛ فوبی پرنده می تواند در صورت نشستن یک پرنده روی شانه کودک، شروع شده باشد. در مجموع، حدود ۶۰ درصد بیماران فوبیک می توانند رویداد ایجاد کننده روشنی را شرح دهند.

سوالات روانشناسی خود را در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) می توانید مطرح کنید.

ولی در مورد ۴۰ درصد مبتلایان به فوبی های حیوانی، هیچ حادثه روشنی وجود ندارد:

بلکه فقط سرنخهای مبهمی را می توان از غبارهای حافظه کودکی بیرون کشید و آنها را مجزا کرد (اوست و هوگدال، ۱۹۸۱)، یک کودک به نظر می رسید که با خواندن ماجرایی درباره یک سگ جنگجو در قصه پریان، و بعد شنیدن اینکه یک سگ در خیابان پسری را گاز گرفته است، فوبی سگ را پرورش داده بود.

همبازیهای یک کودک با پر شوخی بیرحمانه ای با او کرده بودند، و او تا اندازه ای نسبت به پرندگان بیمناک بود. در هر مورد، چندین رویداد وجود دارد، که در طول زمان روی هم انباشته شده و می توانند به فوبی کمک کنند. اما پی بردن به رویدادهای اصلی، اگر وجود داشته باشند، می تواند بسیار دشوار باشد. معمولا فوبی های حیوانی پشت سر گذاشته می شوند، اما به دلایل ناشناخته، تعداد معدودی از آنها مقاوم می مانند و تا بزرگسالی ادامه می یابند.

فوبی های موضوع بی جان

 

در تعدادی از ویژگیهای فوبی های حیوانی مشترک اند: ارتفاعات، فضاهای بسته، طوفانها، کثیفی، تاریکی، آب جاری، مسافرت، پرواز کردن با هواپیما، و باد اكثر این فوبی ها را تشکیل می دهند. مانند فوبی های حیوانی، نشانه ها بر یک موضوع متمرکزاند، و افراد از جهات دیگر از نظر روانی بهنجارند. گاهی اوقات، آغاز فوبی در حادثه آسیب زا نهفته است.

برای مثال، مرد نوزده ساله ای بعد از جان سالم به در بردن از هواپیمایی که در توقف بعدی سقوط می کند، فوبی هواپیما را پرورش می دهد. دختر هشت ساله ای که شاهد اصابت برق به یک پسر و کشته شدن او بوده است، فوبی رعد و برق را پرورش می دهد. این فوبی ها تا اندازه ای رایجتر از فوبی های حیوانی هستند، و آنها به طور مساوی در زنان و مردان رخ می دهند. برخلاف فوبی های حیوانی، آنها می توانند در هر سنی آغاز شوند.

تحکیم روابط خانواده

تحکیم روابط خانواده

تحکیم روابط خانواده بین والدین و فرزندان، بین خواهران و برادران، و بین اعضای خانواده گسترده، حمایت اجتماعی موجود را برای تمام اعضای خانواده افزایش می دهد. این حمایت اجتماعی موجب ارتقای سلامت ذهنی می شود و ما از دیدگاه تکامل موجوداتی هستیم که برای کسب شادمانی به چنین ارتباطی با شبکه خویشاوندی مجهزيم (آرجایل، ۲۰۰۱، باس، ۲۰۰۰).

بعضی کارهای خاص مشاوره خانواده و ازدواج می تواند تحکیم روابط خانواده و  تجربه شادمانی را افزایش دهد:

برای تحکیم روابط خانواده باید با اعضای خانواده خود تماس منظم داشته باشیم، سبک زندگی مان را به گونه ای تنظیم کنیم که بتوانیم تماس فیزیکی نزدیک تری را با خانواده خود برقرار سازیم. این برنامه ریزی باید هم مراحل چرخه ساليانه وهم چهارچوب بلند مدت عمر را در بر بگیرد. در زمان هایی که از خانواده خود دور هستیم باید با فرستادن پیام های الکترونیکی، تلفنی، نوار ویدیویی یا گفتگوی اینترنتی با افراد خانواده خود در تماس باشیم.

حفظ تماس با اعضای خانواده حمایت اجتماعی را بالا می برد و این امر نه تنها موجب شادمانی می شود، بلکه عملکرد دستگاه ایمنی را هم بهبود می بخشد.

حفظ تماس با شبکه گسترده خانواده و تحکیم روابط خانواده مجال خشونت خانگی و کودک آزاری را کاهش می دهد، زیرا حصار خلوت را که با خانواده هسته ای منزوی همراه است می شکند و از بروز خشونت های خانگی که در این فضاها شایع است جلوگیری می کند.

آشنایان

همیاری با آشنایان یعنی کسانی که نه جزو خانواده اند و نه دوستان نزدیك، منبع بالقوه شادمانی و راهی برای پرهیز از ناشادمانی هایی است که بر اثر از دست دادن جایگاه و نابرابری های ناشی از درگیری اجتناب ناپذیر دررقابت های منظم به وجود می آید (اکسلرادا، ۱۹۸۴؛ باس، ۲۰۰۰). بدین ترتیب برای اینکه حس سلامتی مان را افزایش دهیم لازم است راهبردهای ارتقای همیاری با آشنایان، و نه رقابت با آنان را پرورش دهیم.

در همه ارتباط های مهم اطمینان پیدا کنید که خودتان و دیگران به این نکته واقفند که این رابطه به طور نامحدود در آینده ادامه خواهد داشت و همیاری بلند مدت منافع متقابل را تضمین خواهد کرد. وقتی به خاطر داشته باشیم که همزیستی با آشنایان برای مدت طولانی و کار کردن با هم بیش از کار کردن تنها سودمند واقع می شود، احتمال ادامه همکاری افزایش می یابد.

در تمام روابط مهم سعی کنید به جای رفتار بهره کشی به رفتارهای تساوی طلبانه و دو جانبه بپردازید. اگر شخص دیگر لطف یا کمکی به شما می کند، با حرکاتی که ارزش مشابه دارد (نه کمتر از آن) آن را جبران کنید این نوع رفتار دو جانبه اعتماد ایجاد می کند، در حالی که خلاف آن اعتماد را از بین می برد.

منبع: کتاب آلان کار

روش های تخلیه هیجانات منفی

روش های تخلیه هیجانات منفی

 

وقتی با ضربه ها یا چالش هایی روبه رو می شویم که فراتر از توان ما برای کنار آمدن با آنهاست و سعی میکنیم آنها را از ذهن خود دور یا از دیگران مخفی کنیم، سلامت ما لطمه می بیند. افرادی که در کودکی مورد آزار قرار گرفته اند یا در بزرگسالی قربانی شده اند یا داغدیده هستند و کسانی که به یادمان های این رویدادها نمی پردازند از سلامت ضعیف تری برخوردارند، بیشتر به پزشک مراجعه می کنند و از بیماری های بیشتری رنج می برند (زیدنر و اندلر، ۱۹۹۶).

راه های زیادی برای پرداختن به این یادمان ها وجود دارند و از جمله راه های مؤثر عبارتند از یاد آوری ضربه، نگهداری آن در هشیاری و تحمل اضطراب مرتبط با آن، در حالی که این یادمان انباشته از عاطفه و از خود رانده شده را با دیدگاه کلی خود از جهان پیوند می دهیم (کین، ۱۹۹۸؛ نیدرهافر” و پنبیکران ۲۰۰۲؛ پنبیکر، ۱۹۹۷؛ شاپیرو، ۲۰۰۱؛ استنتون و همکاران، ۲۰۰۲).

این سازوکار کنار آمدن، رویارویی مستمر با یادمان های ضربه ای را شامل است که اغلب با گفتن داستان ضربه به شيوه تجسمی حاصل می شود و امکان می دهد که رویدادها از نو تجربه شوند. به طور سنتی، این فرایند رسیدن به آرمیدگی از فشار ضربه از طریق بازگویی مجدد رویدادها در بافتی از رابطه قابل اعتماد، تخلیه هیجانی خوانده می شود.

آزمایش در زمینه روش های تخلیه هیجانات منفی

 

استاد جیمز پن بیکر در دانشگاه تگزاس آستین بیش از بیست سال در مورد تأثیر نوشتن روی یادمان های ضربه ای به روش علمی مطالعه کرده است. او در این مطالعات نوعا از افراد گروه های مختلف (دانشجویان، بازماندگان فاجعه قربانیان انواع متفاوت ضربه ها، افرادی که تازه از کار اخراج شده اند) دعوت کرده است در آزمایش های نوشتن شرکت کنند. این آزمایش ها مستلزم حضور ۴ روز متوالی در آزمایشگاه و نگارش در فضای کاملا خصوصی به مدت ۱۵ دقیقه است.

معمولا نیمی از این شرکت کنندگان به طور تصادفی به عنوان گروه آزمایش به نگارش در مورد ضربه و نیمی دیگر به عنوان گروه گواه به نوشتن درباره چیزی بجز ضربه، مثلا توضیحات پیش پا افتاده ای در مورد اینکه در۲۴ ساعت گذشته چکار کرده اند، گمارده می شوند. از افرادی که در شرایط نگارش در مورد ضربه هستند خواسته می شود به طور مستمر و به تفصیل و بی آنکه نوشته های شان را سانسور کننده درباره ضربه های شان بنویسند. به آنان آموزش داده می شود که درباره ژرف ترین افکار و هیجان های مربوط به ضربه بنویسند و چیزی را از قلم نیندازند.

پس از گذشت ۶ ماه از آزمایش

سپس، مشارکت کنندگان در این مطالعات در فواصل زمانی شش ماهه مورد مطالعه پیگیری قرار میگیرند و وضعیت سلامت شرکت کنندگان در شرایط نگارش در مورد ضربه با سلامت شرکت کنندگان گروه گواه مقایسه می شود. نتایج حاصل از این مطالعات در مجموع نشان می دهند افرادی که در مورد ضربه های شان می نویسند در مقایسه با کسانی که راجع به موضوعات پیش پا افتاده می نویسند، از نظر کارکرد دستگاه ایمنی و وضعیت سلامت از شرایط بهتری برخوردارند و کمتر به پزشک مراجعه می کنند.

نتایج این مطالعات پی آمدهای روشنی برای سلامت ما دارند. ما باید به طور منظم درباره مشکلات جاری که با آنها روبه رو هستیم، مطلب بنویسم. در هنگام نگارش باید به طور مستمر و بدون توجه به دستور زبان، املای کلمات یا سبک نگارش به نوشتن بپردازیم. ما باید در مورد واقعیت های عینی وضعیت و همین طور راجع به ژرف ترین افکار و احساسات مان در ارتباط با این واقعیت ها مطلب بنویسیم. ما باید این نگارش را در خلوت و جایی که هیچ گونه عوامل حواسپرتی وجود ندارد انجام دهیم.

این نگارش باید تنها به خاطر خودمان باشد نه برای افراد مطمئن یا دوستان، زیرا وقتی که خود ما پیام گیر نوشته های مان هستیم، می توانیم کاملا صادق باشیم. ما بلافاصله پس از نوشتن درباره مشکلات درد سرآفرین باید انتظار این را داشته باشیم که غمگین یاغصه دار شویم، اما این تمرین در بلند مدت برای سلامت مان سودمند است.

نوشتن درباره ضربه یا گفتن و بازگو کردن داستان رویداد های ضربه ای چگونه عمل می کنند؟

به احتمال، فرصت دادن به یادمان های عاطفه متراکم که در آمیگدالا انباشته شده اند سبب می شود که عواطف کم تر متراکم همتای آنها که در هیپوکامپ ذخیره شده اند رشد کنند. وقتی نشانه هایی یادمان های این رویدادها را فرا می خوانند، ما می توانیم عواطف کمتر متراکم موجود در هیپوکامپ را به یاد بیاوریم. این فرضیه براین دیدگاه استوار است که کنار آمدن از راه تخلیه هیجانی به ما کمک می کند که پیرامون یادمان های عاطفه، گذرگاه های فرعی ایجاد کنیم. اما باید دانست یادمان های عاطفه متراکم که در آمیگدالا جا گرفته اند از میان نمی روند و نشانه های قوی می توانند آنها را فرا بخوانند.